جان مینارد کینز ناجی نظام سرمایداری
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
بازدید : 489
نویسنده : شاروم فرهنگ

اما یکی از عوامل بسیار مهم، افکار جان مینارد کینز اقتصاد دان انگلیسی است. این دانشمند علم اقتصادمکتب را در Eton Colleg به پایان رسانیده و داخل دانشگاه کمبریج گردید بعد از ختم تحصیل در رشته ریاضی و اقتصاد اول در وزارت امور هندوستان و بعداً در وزارت مالیه شامل کار گردید و در عین زمان یکی از محتکرین بازار اسناد بهادار لندن بود. بعدها به کمک مارشال استادش در کمبریچ اجازه تدریس دریافت نمود و همچنان مدیریت نشر یک مجله اقتصادی را عهده دار شد. درختم جنگ جهانی اول او جز هیئات انگلستان در مذاکرات صلح پاریس بود که بعد از این ماموریت کتابی بنام "نتایج اقتصادی صلح" تالیف نمود.

کینز با آموزش ازتجارب عملی اقتصاد جهانی وهمچنان آگاهی ازافکار مارکس و پیروانش موفق شد افکار چپ را با اقتصاد بازار آزاد آشتی بدهد. در طول اضافتر ازنیم قرن گذشته هر باریکه امیدواری و اعتماد نسبت به نظام سرمایه داری تضعیف میگردد، افکار و نظریات اوست که به این نظام روح تازه بخشیده و آنرا ترمیم میکند.

با ختم جنگ جهانی اول سنتهای اقتصاد سرمایداری لیبرال به شدت تکان خورده و

"دست نامرئی بازار" دیگر قادر نبود شیرازه از هم پاشیده اقتصاد جهانی را دوباره نظم بدهد، تا اینکه ادامه این ازهم پاشیدگی بحران بزرگ پنجشنبه سیاه اکتوبر 1929 را منجر شد. نتایج این بحران غم انگیزبود. در تمام دنیا هزاران تصدی افلاس نمود، صد ها محتکر بازار های اسناد بهادار دست به خود کشی زدند و میلیونها طفل از گرسنگی هلاک شدند. 25% کارگران در امریکا و 30 % در المان جای کار خود را از دست دادند. بحران تداوم پیدا کرد و "دست نامرئی بازار" که آدم سمیت دانشمند اسکاتلندی یک نیم قرن پیش در اثر معروف خود "رفاه ملی" از آن صحبت کرده بود، قادر نشد جلو آنرا بگیرد.

شاگردان و پیروان سمیت در قرن 19 با اتکا به تئوری های وی و با کمک گرفتن از سنجش های ریاضی به این نظر رسیده بودند که سرمایداری تا زمانی پیروزمندانه کارآیی دارد که دولت در میکانیزم بازار مداخله نکند. آنچه که در این تئوری های جدید کلاسیک مورد ارزیابی قرار نگرفته بود، بحران بازاراسناد بهادار و مساله بیکاری و استخدام بود. آنها معتقد بودند که بحرانها در نظام اقتصادی بازار آزاد نه از داخل بلکه در خارج از نظام قرار دارد. چنانچه ویلیام استانلی جونز در سال 1878 تلاش کرد تا ثابت سازد که بحرانهای اقتصادی وابسته به لکه های آفتاب است و کمتر دانشمندان و سیاستمداران که نظام اقتصاد لیبرال برای شان به ایدیولوژی تبدیل شده بود، به چنین ادعا های بی محتوا توجه داشتند. از آنجاییکه بحرانهای اقتصادی تا سال 1929 تداوم نداشته ودراز مدت نبودند، از این لحاظ دانشمندان کمتر به جستجوی عوامل اصلی بحران می پرداختند. چنانچه که در سالهای بحرانی دهه 30 اقتصاددانهای نامداری چون Schumpeter اتریشی و Robins انگلیسی هر دو به این نظر بودند که نباید در امور بازار دولت مداخله کند و بازارخود به زودی بحران را برطرف خواهد ساخت. اما با گذشت سه سال نه تنها بحران از میان نرفت بلکه شدت پیدا کرد. نه " دست نامرئی بازار" و نه " لکه های آفتاب" هیچ کدام قادر نشدند از شدت بحران بکاهد و یا بر آن پیروز گردد.

در این لحظه حساس تاریخ است که جان مینارد کینز نظام سرمایه داری را توانمند اما شکنند ارزیابی کرده و عقیده داشت که دست نامرئی بازار ضعیفتر از آن است که بتواند به هر کارگری کار خلق کند و برای هر متصدی زمینه تولید کالا را آماده سازد. بر خلاف اقتصاد بازار که بزرگترین ماشین تولید پول است، طبیعتاً آسیب پذیر نیز میباشد. زیرا این خطر وجود دارد که بانکها به تصدی ها قرضه های بدهد که سودآور نباشند، محتکرین بازار اسناد سهم اقدام به خرید اسنادی کنند که قادر نباشند در بازار اسناد رقابت نمایند و یا مولدین، کالایی تولید کنند که در بازار تقاضا برای آن موجود نباشد. از این لحاظ بحران در نظام اقتصادی بازار آزاد یک امر کاملاً طبیعیست.

این تنها کینز نبود که سرمایداری را یک نظام قدرتمند اما شکنند ارزیابی کرد، مارکس قبل از او به این نظر رسیده بود که کمترمورد توجه قرار گرفت. اما کینز در یک مورد با مارکس اختلاف داشت. در حالیکه مارکس به این عقیده بود که مداخله هیچ مقام دولتی قادر نیست جلو بحران سرمایه داری را بگیرد، کینز برخلاف نه تنها اینکه مخالف نظام سرمایه داری نبود بلکه بحران نظام را نیز قابل حل دانسته و طرفدار ترمیم نظام بازار آزاد با مداخله دولت بود.

اکثریت طرفداران تئوری های کلاسیک جدید اقتصاد لیبرال به این نظر بودند که استحکام نظام اقتصادی بازار بگونه استوار است که با وجود خرابی تقاضا برای کالای یک متصدی، او اقدام به اخراج کارگران بگونه ای جمعی نمی نماید. زیرا برای بخش از تولیدات تصدی تقاضا وجود داشته و یک تعداد کارگران مزد خود را بدست می آورند و آنرا دوباره مصرف می کنند، برعلاوه متصدی برای تولید به خرید مواد خام ضرورت دارد و همچنان یک قسمت این پول به منظوراستهلاک شخصی بدسترس متصدی قرار دارد. بدینصورت پول از میان نرفته و در فرآیند دوران اقتصادی همچنان باقی میماند. این پولها یا به منظور خرید مواد استهلاکی ویا در فرآیند تولید مجدد، دوباره وارد جریان بازار گردیده و اقتصاد دوباره روال عادی را طی کرده، مولد تولید مجدد میکند، مستهلک مصرف می نماید، کارگر مزد میگیرد و سطح استخدام دوباره بلند میرود. این قانونمندی اقتصادی که در 1803 از جانب جان بابتیست سی طرح شده بود در برابر همه انتقاد ها مقاومت کرد تا اینکه کینز موفق شد اعتبار این نظر را زیر سوال ببرد.
کارل مارکس در اثر معروف خود کاپیتال با ارزیابی ازنظام سرمایداری لیبرال به این نتیجه گیری رسیده بود که این نظام در نتیجه بحرانهای درونی و تضادی که میان کارو سرمایه ایجاد میگردد، بالاخره ازهم پاشیده و در نتیجه ای یک انقلاب اجتماعی نظام سوسیالیستی جانشین نظام سرمایداری خواهد شد. اما با گذشت اضافتر از دو قرن از این نظر مارکس، نظام سرمایداری با وجود پشت سر گذاشتن بحرانهای 1857 و1873 که عامل بیکاری ملیونها کارگرگردیده و بازار های اسناد بهادار را به سقوط مواجه ساخت، بحران دهه 30 که دوامدار ترین بحران اقتصادی قرن 20 بود ویا بحران تیل دهه 70، تا هنوز پابرجا بوده تا دور افتاده ترین نقاط جهان گسترش یافته و روز تا روز ثروت ایجاد میکند و باز تولید میگردد.

ممکن است عوامل زیادی در تداوم نظام سرمایداری نقش داشته باشد که از جمله یکی هم ورشکستگی سایر نظام های اجتماعیست که نتوانستند در رقابت با آن چیز بهتری به جهان انسانیت عرضه نمایند.

 
کینز معتقد بود که تمام پولهای مردم که به بانکها سرازیر میشود، حتمی نیست که دوباره به تصدی ها انتقال کنند و سرمایه گذاری مجدد صورت بگیرد. اگر یک کارخانه دار متوجه شود که کالای تولیدی اش در بازار فروش ندارد، اواز سرمایگذاری صرفنظر کرده و با کاهش تولید ناگزیریک تعداد کارگران بیکار میشوند و درصورتی که متصدی قادر به پرداخت سود قرضه های خود به بانک نباشد، بانک هم در تادیات خود به مشکلات مواجه میگردد. تداوم کمبود تقاضا باعث تداوم بیکاری و برهم خوردن نظام بانکی گردیده و بحران نیز ادامه می یابد، آنچه که در دهه 30 به وقوع پیوست.

از نظر کینز در چنین حالتی فقط یک امکان وجود دارد که از تداوم بحران جلوگیری شود. بحران وجود دارد و دولت باید اقدام نماید، اما دولت چه باید بکند؟ به عقیده او "پیمانه سرمایه گذاری ها باید تعیین گردیده ودولت بجای سرمایه داران انفرادی ابتکار عمل را بدست کرفته و مانند یک متصدی عمل نماید، دولت باید قرضه اخذ کند، سرمایه گذاری نماید و با روی دست گرفتن پروژه های عام المنفعه مانند ساختن مکاتب سرکها و خانه ها سطح استخدام را بالا برده وعاید خلق نماید، در غیر آن نظام سرمایه داری را نمیتوان نجات داد، زیرا میلان خطرناک بیکاری توسعه پیدا کرده و نظم اجتماعی را برهم میزند."

کینز 19 سال بعد از انقلاب اکتوبر و سه سال بعد از پیروزی فاشیسم در آلمان اثر معروف خود را بنام " تئوری عمومی استخدام، ربح و پول" نوشت که اورا به شهرت جهانی رسانید. اما نظریات او قبل از نشر کتابش در عمل نتایج مثبتی را برای اقتصاد امریکا به ارمغان آورد. فرانکلن روزولت رئیس جمهور ایالات متحده با مداخله دولت و سیاست اقتصادی "New Deal" موفق شد جلو تداوم بحران را در ایالات متحده بگیرد. کینز بعنوان مشاور اقتصادی روزولت سفرهای متعددی به ایالات متحده امریکا نمود.

بعد از جنگ جهانی دوم افکار اقتصادی کینز، رهنمون سیاست های اقتصادی تمام کشور های صنعتی گردید. دولت ها موفق شدند با سیاستهای مشخص مالی، مالیاتی و سیاست ربح پولی، اقتصاد را به شکل دقیقی رهنمایی کنند. سه دهه کامل اقتصاد کشور های سرمایه داری از آسیب بحران بدور مانده و سطح استخدام دراین کشور ها سیر صعودی داشت و کارگران سهمیه هنگفتی از سود سرمایه گذاری ها بدست آوردند.

اما در آغاز دهه 70 با بلند رفتن قیمت تیل در بازار جهانی پایه رشد اقتصادی در کشور های سرمایه داری دوباره سیر نزولی گرفت. اتحادیه های گارگری تقاضای مزد بالا کردند و مولدین قیمت کالا را بلند بردند تا مصارف خود را جبران نمایند. در این دوره است که اصطلاح رکود اقتصادی مطرح بحث قرار گرفت، یعنی پایین آمدن همزمان سطح استخدام، بلند رفتن قیم و پایین آمدن پایه رشد اقتصادی. وضعی که با بحران سالهای 30 به کلی تفاوت داشت. مشکل اساسی این رکود اقتصادی پایین بودن تقاضا نه بلکه بلند رفتن مصارف تولید بود.

دولتها دوباره با پیروی از تئوری های کینز یک سیاست رونق مجدد اقتصاد را روی دست گرفتند که نتوانست در حل بحران کمک نماید. به این ترتیب تصور می شد که تئوری های کینزدیگر کارآیی نداشته وبه گذشته تعلق دارد.

امروز که حباب قرضه های ایالات متحده امریکا منفجر گردید و جهان سرمایه بار دیگر به بحران مواجه است، در پیکر تئوری های کینز دوباره جان تازه میدمد. بخشهای از

"تئوری عمومی" کینز در مجله ها و جریده ها دوباره مورد ارزیابی و تبصره قرار میگیرند. زیرا در خاطره بسیاری از سرمایه داران و محتکرین بازار های مالی، بحران سال 29 دوباره زنده میگردد. خاطره های تلخ آن زمان حکومت هارا دوباره متوجه نظریات و تئوری های کینز ساخته است.

بحران کنونی که نتیجه سه دهه سیاست اقتصادی نیو لیبرالیسم و ایدیولوژی Laisser Fair است که نتیجه آن حباب تادیه قرضه هاییست که بانکهای امریکایی با پیروی از سیاست اقتصادی دولت به کسانی تادیه نموده بود که به هیچ وجه توان پرداخت مجدد آنرا نداشتند و در نتیجه آن نتنها تعداد زیادی از بانکها افلاس نمودند بلکه دولت ایالات متحده نیز به بحران مالی مواجه گردیده است که به احتمال قوی تفاوت بیلانس تادیات این کشور سال آینده به بیلیون دالر خواهد بود. سقوط بازار های مالی و قیمتهای اسناد بهادار دولتهای کشور های بزرگ سرمایداری را وادار به مداخلات مستقیم در امور مالی نمود. صدها بانک و صد ها کنسرن بزرگ تقاضای کمک مالی از دولت دارند و دولت باید با گرفتن قرضه های دولتی به خواست این تصدی ها جواب بگوید در غیر آن با سقوط این تصدی ها ملیونها کارگر بیکار خواهند شد. تاثیرات بعدی این بحران مالی در سالهای آینده پایه رشد اقتصادی این کشور ها را تقلیل داده و خطر تداوم بحران و پایین رفتن سطح استخدام در اقتصاد یک خطر واقعیست.

با در نظرداشت شرایط کنونی این سوال مطرح میگردد که آیا کینز نسبت به دانشمندان گذشته و آینده، ارزیابی واقعاً درستی از اقتصاد بازار آزاد داشته است؟ آیا دولت ها قادرند ورشکستگی نظام سرمایه داری را دوباره ترمیم کنند؟ و بالاخره نظریات او و بحران کنونی مکتب نیولیبرال برای کشور های عقب مانده دنیای سوم چه نتایجی را بدست خواهد داد؟

آیا ورشکستگی نظام اقتصادی نیو لیبرال که جهان را به سوی بحران بمراتب عمیقتر از گذشته سوق داده است، میتواند درس عبرتی برای طرفداران این نظام، بخصوص متخصصین بانک جهانی و صندوق پول و همچنان مسئولین امور در کشور ما باشد که در افکار خود، در طرح سیاست ها و استراتیژی های اقتصادی برای کشوری بحران زده ای مانند افغانستان تجدید نظر نمایند؟ 



:: موضوعات مرتبط: , ,



مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: